مکتوباتِ سَجاوَندی
نوازندگی هنر است یا صنعت؟ یک نوازندهی ویرتوئوز را تکنسینِ آن ساز بدانیم یا هنرمندی که ساز را به ابزارِ خلقِ هنر بدل ساخته؟
اگر بخواهیم به سوالِ بالا جوابی یک جملهای بدهیم، باید گفت: هم این است و هم آن!جوابِ درستیست اما در سَجاوَندی نگاهِگذرا و مختصر، جایی ندارد، برعکس؛ تجزیه، تحلیل، توضیح و تشخیصِ حداکثری، قوتِ غالبِ اصحابِ سَجاوَندیست! همانطور که گفته شد: هم این است و هم آن، اما چگونه؟
یکی از مواردی که نوازندگی را (درمعنایِ واقعی و درستِ نوازندگی) از سطحِتکنسینِ صرف به سطحِ هنرمندی ارتقا میهد؛ تاثیر و تفسیریست که نوازنده در حینِ اجرا از خود بروز میدهد! اگر غیر از این بود چرا باید شرکتهای بزرگ و معتبرِ ضبط و پخشِ موسیقی در سراسرِ جهان،رپرتوارِ مشخصی را با دهها نوازنده/هنرمندِ مختلف منتشر کنند؟ آنهم با علمِبه این نکته که هر کدام از نوازندگان/هنرمندان از لحاظِ فیزیکی و تکنیکی، آن رپرتوار را در نهایتِ کفایت و کیفیت اجرا کردهاند؟
به عنوانِ مثال: کمپانیِ دُیچه گرامُفون، دهها نسخه و آلبومِ مختلف از مجموعه نُکتورنهای شوپن را با هنرنماییِ هنرمندانِ مختلف منتشر نمود
سوالِ بعدی اینکه؛ چرا این اتفاق (انتشارِ اجراهای مختلف از یک رپرتوارِ واحد) بیشتر در جغرافیایِ موسیقی کلاسیک (کلاسیک به معنایِ عامِآن، و نه صرفن دورهی هنریِ کلاسیک) مجالِ ظهور و بروز پیدا میکند؟
یکی از مهمترین دلایلِ این اتفاق، وجودِ نسخه(های) معتبرِ اولیه و نسخه(های) معتبرِ ویرایش شده است! وقتی نوازنده حینِ تحصیلِ یک قطعهی تازه(تر) به نسخه(های) با کیفیتی از آن دسترسی داشته باشد، علاوه بر سلامتِ تحصیل، امکان و فرصتِ تفسیرِ آن را (یا تفسیرِ بهتری از آن را) نیز بدست میآورد. و اگر تصمیم داشته باشد تا اجرا و تفسیرش از آن رپرتوار را جاودانه کند، با دسترسی به نسخههای ویرایش شدهی معتبر در کنارِ نسخههای اصلی (و حتا قدیمیتر) آن چیزی که برای تفسیر نیاز دارد را در اختیار خواهد داشت (البته که اینها همه بخشِ کاغذیِ ماجراست و مواردِ دیگری چون: منابعِ شنیداری و یا توانایی فیزیکی و تکنیکی، در جایِ خود موثر و کارساز خواهند بود)
باز هم با مثالی میتوان مطالبِ بالا را خلاصهتر کرد: اجرای قطعاتِپیانوییِ یوهان سباستین باخ را در نظر بگیرید. نسخههای ویرایش شدهی معتبری چون: نسخههای چرنی، موگلینی و فرانسیس بوسوونی، منابعِ قابلِ اعتمادی را برای هنرجویانِباخ، فراهم آوردهاند. از طرفی، در موزهها و دانشگاههای معتبرِ موسیقی نیز، نسخههای زیادی از دستنوشتههای باخ را میتوان یافت که همهی اینها به تحصیل و تفسیرِ هرچه بهترِ موسیقیِ کلاویهای باخ، کمک میکند. تا آنجا که مفسرِ بزرگی چون آندراس شیف در یکی از مستر-کلاس هایش عنوان کرد: نگاه کردن به دستنوشتههای باخ و انحنایِ شاهینِنُتها در دستخطِ این آهنگساز، در تشخیص و انتخابِ مفصلبندی موسیقی (آرتیکولاسیون) کمکِ بسزایی میکند
سَریرِ موسیقی سَجاوَندی در بخشِ مکتوبات، میکوشد تا قدمی (هر چقدر کوچک) در جهتِ نیلِ به این مقصود برداشته باشد و با انتشارِ رپرتوارِ کمتر شنیده شده، علاوه بر کمک به گسترش و فربه کردنِ رپرتوارِ موسیقی و سازهای ایرانی، برای نوازندگانی که در تکاپو برای گذر از تکنسینی به هنرمندی هستند نیز، پاسخی در حدِ توانِ خود ارائه دهد
در این راستا، نسخههای بهکار رفته در مکتوباتِ سَجاوَندی به قرارِ زیر است:
الف) نسخهی فَکسیمیل (Facsimile) که در واقع عکس و تصویرِ اسکن شده و یا در مواردی اسکنِ بازسازی شده (اما بدونِ دخل و تصرف) از قطعهی موردِ نظر است. نکتهی مهم در موردِ این نُسخ این است که: دستخطِ آهنگساز (یا منشیِ آهنگساز) بوده و بیشتر جنبهی تاریخی و شناسنامهایِ اثر را منعکس میکند.
ب) نسخهی اورتِکست (Urtext) که در اصل همان فَکسیمیل است با این تفاوت که با استانداردهای نگارشِ امروزینِ موسیقی، بازنویسی شده اما همچنان بدونِ دخل و تصرف در اختیارِ مخاطب قرار میگیرد.
ج) نسخهي پرفورمَنس (Performance) که حاویِ نکاتِ آموزشی، نشانهگذاریها، انگشتگذاریها، طراحی مضراب/آرشه، تغییراتِ آگوگیکی قطعه و در کل، هر آنچه برای رفعِ ابهاماتِ نسخههای قبلی لازم است، میباشد. مطالعهی این نسخه در کنارِ نسخهی اورتِکست، به شناختِ بهتر جنبههای مختلفِ یک قطعه، کمکِ شایانی میکند.
د) نسخهی کریتیکال (Critical) که بیشتر حاوی نوشتهها، اطلاعات و توضیحاتی با هدف بررسیِ آکادمیک (محلِ تفاوتِ با نسخهي پرفورمنس) و جنبههای هنری و یا نقدِاثر، میباشد.
هـ) نسخهی انگشتگذاری شده براساسِ سیستمِ چهار-تایی، که جزو نسخههای اختصاصیِ سَجاوَندیست و به منظورِ ترغیبِ هنرجو و ترویجِ انگشتگذاری چهار-تایی در تار و سهتار، نگارش شده و در دسترسِ مخاطب قرار میگیرد.